جدول جو
جدول جو

معنی کباب افگندن - جستجوی لغت در جدول جو

کباب افگندن
(رُ صَ خوا / خا تَ)
کباب پختن. (بهار عجم) (آنندراج). قرار دادن گوشت به قطعات کرده بر آتش بقصد برشته و بریان شدن و اطلاق کباب بر گوشت مجاز است:
ما ز روی آتشین او نقاب افگنده ایم
باراول ما بر این آتش کباب افگنده ایم.
میرزا صائب (از آنندراج).
و رجوع به کباب کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دُ بِ یِ اَ کَ دَ)
شعله افکندن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کباب افکندن
تصویر کباب افکندن
کباب پختن: (ما ز روی آتشین او نقاب افکنده ایم بار اول ما برین آتش کباب افکنده ایم) (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار